- دشخوار شدن (فِ رِ دَ)
دشوار شدن. سخت شدن. صعب گشتن. استصعاب. اعتیاص. (تاج المصادر بیهقی). اعیاء. اقذعلال. التباث. تعذّر. (المصادر زوزنی). تعسّر. صعوبه. عسر. (تاج المصادر بیهقی) :
بیامد رسن بستد از پیشکار
شد آن کار دشخوار بر شهریار.
فردوسی.
چنان کز سال و مه تنین شود مار
شود عشق از ملامت صعب و دشخوار.
(ویس و رامین).
و رجوع به دشخوار شود
بیامد رسن بستد از پیشکار
شد آن کار دشخوار بر شهریار.
فردوسی.
چنان کز سال و مه تنین شود مار
شود عشق از ملامت صعب و دشخوار.
(ویس و رامین).
و رجوع به دشخوار شود
